اعتراض گسترده پرسپوليسیها به گرانترين مدير رسانهای جهان

مديري كه ورودش به حوزه ورزش تنها بر اساس ارتباطش با طاهري بود و همواره از پاشنه آشيلهاي يكي از موفقترين مديران پرسپوليس طي سالهاي اخير محسوب ميشد. عجيبتر آنجاست كه پس از ترك طاهري و ياور هميشگياش تركاشوند، خمارلو مقاومت عجيبي براي نرفتن نشان داد تا شخصي كه همواره از او بعنوان مديررسانهاي طاهري و نه مديررسانهاي پرسپوليس ياد ميشد، حالا هدف حملات هواداران عصباني پرسپوليس قرار بگيرد.
سكوت، سلاح هميشگي پندار خمارلو است؛ چه در مواجهه با اهالي رسانه و چه در قبال اتفاقات تلخي كه گريبانگير اين باشگاه است. او طي اين سالها هرگز موفق به ايجاد جو رسانهاي مورد انتظار هواداران و دفاع از حقوق آنها در شرايط حاد نشد تا به يقين برسيم اگر طي اين دو فصل، موفقيتهاي برانكو در كسب نتيجه و حقخواهي خودجوش رسانههاي مستقل در مواقع بحراني نبود، او هيچ چيزي براي ارائه نداشت. بيراه نيست اگر بگوييم او تكتك فالوئرهايش در اينستاگرام را مديون نتايج برانكو است. خمارلو آنقدر در حرف نزدن مصمم است كه با توجه به مبلغ قراردادش، هر كلمهاي كه از زبان او خارج ميشود براي باشگاه ميليونها تومان آب ميخورد. از اين حيث ميتوان او را يكي از گرانترين مديررسانهايهاي جهان قلمداد كرد!
پيش از اين نيز بارها و بارها از عدم پاسخگويي مديررسانهاي پرسپوليس نوشته بوديم اما هربار با بسيج پيجهاي هواداري توسط برخي افراد(!) انتقادها راه به جايي نميبرد. اينبار اما انتقادها از سوي همان كساني مطرح شده است كه در قبال نقدهاي منصفانه رسانهها گارد ميگرفتند و نتايج پرسپوليس را حاصل زحمات خمارلو روي نيمكت پرسپوليس ميدانستند! با اين اوصاف او تنها پايگاه اجتماعي خود كه همان پيجهاي هواداري بودند را نيز از دست داده است تا امروز هواداران واقعي پرسپوليس بدانند كسي با مديران مجموعه آنها سر لج ندارد و اگر انتقادي ميشود بر اساس واقعيتهاي موجود است، نه واقعيتي كه عدهاي قصد دارند نشان بدهند. براي شفافتر شدن اين موضوع كافيست خمارلو يكبار به هواداران توضيح بدهد كدام بحران رسانهاي پرسپوليس را با مديريت هوشمندانه خود رفع كرده است. حتي يك مورد هم براي اثبات تواناييهاي او كفايت ميكند!
خواستن يا نخواستن يك مديررسانهاي در يك باشگاه مردمي و پرهوادار صداي گرسنگي و بيكاري مردم نيست كه شنيده نشود. شايد اگر گرشاسبي هر چه زودتر فكري به حال اين موضوع نكند، روزي برسد كه براي شنيدن صداي هواداران كمي دير شده باشد.